روزانه های یک بیمار اختلال جنسی

تکلیف روشن است نمیدانم کیستم !!!

روزانه های یک بیمار اختلال جنسی

تکلیف روشن است نمیدانم کیستم !!!

یادداشت شماره 30

 

آنکه دانست زبان بست 


       آنکه میگفت ندانست 


      چه غم آلوده شبی بود       وان مسافر که در ان ظلمت خاموش گذشت 


      وبر انگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ 


               که یک دم به خیالش گذرد که می آید شب را 


            گویی همه رویای تبی بود               چه غم آلوده شبی بود!


سلام امیدوارم حال همه دوستام خوب باشه روز های منم شکر خدا خیلی خوبه روحیه ام خیلی یهتره حس طروات و زندگی جدید داره 


بهم چشمک میزنه، خدا رو شکر بلاخره روز های خوب رسیدند تغییر آنچنانی اتفاق نیافتاده فقط بی اهمیت بودن دیروز خیلی خود


نمایی می کنه دارم اطرافیانم رومی بینم و بهشون اهمیت میدم و از اینکه با اونها هم باشم لذت میبرم طرف هم بدجور به کوشش افتاده


و میخواد گذشته ها رو جبران کنه اما باورم نمی شد وقتی که صاف تو چشمش نگاه کردم و گفتم دیگه برام فرقی نداره !!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
نادم یکشنبه 12 مرداد 1393 ساعت 16:25 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی


تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی


واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری


به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری


همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری


ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.